پسر داییم داره دوماد میشه!
سلام آتیش پاره مامان! دقیق 3 روزِ پُست جدید نذاشتم .کم کم داشتم افسرده میشدم عرضم به حضور شریفتون که دیروز مادر شوهر گرامم زنگ زد خونمون که شب بیاین بریم پارک آهنشهر .ما هم بی جنبه سریع قبول کردیم.گفتیم چَشم شما جون بخواه ،کیه که بده. جناب همسر رو به علت اینکه شب کار بودن سر خیابون رهایشان کردیم به اَمون خدا تا بره سرکارش و نون حلال بیاره برا زن و بچش.ما نیز نشستیم پشت فرمون و تخته گاز رفتیم سمت آهنشهر. چشمتون شب سرد نبینه هوا کمی تا قسمتی سرد بود و باد سردی نیز می وزید.بنده که از این وضعیت راضی بودم چون شاه پسرم کلاه و کاپشن به همراه داشت. کلی برای خودش صفا کرد .با زینب د...